بسم الله الرحمان الرحیم

 * تا کسی شهید نبود ؛ شهید نمی شود.

سردار قاسم سلیمانی

 .اشاره :

جلسه اختتامیه کنگره ملی ۸ هزار شهید استان گیلان در روز ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ در رشت با

سخنرانی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی برگزار شده بود. من با اشتیاق این خبر را که از شبکهءخبر پخش شد دنبال کردم . آنوقتها هنوز گیرنده دیجتال نداشتیم و از رسیور ماهواره ای که روی شبکه "عرب ست" تنظیم بود و به مدد آن تمامی شبکه های استانی پخش شده از سیمای ج.ا.ایران را می توانستیم ببینیم. سریعا" شبکه استانی گیلان را پیدا کردم تا شاهد و مستمع یکی از بیاد ماندنی ترین سخنرانی های عارفانه سردار عشق شهید حاج قاسم سلیمانی رضوان الله علیه باشم . 

با حافظهء فلش؛ این رویداد مطلوب و بیادگار مانده در تاریخ حماسه و دفاع کشور را ضبط کردم و از آن زمان تابحال چندین بار متن ؛ نحوهء گویش و طنین بغض آلود صدای سردار رامی شنوم ومی نیوشم  و پا به پای بغض های مکرر در طی سخنرانی حاج قاسم با وی بغض کرده و می گریم. 

اینکه جای خاصی از این سخنرانی قابلیت پر رنگ کردن و به اصطلاح امروز هایلایت کردن دارد؛ به زعم من سطر سطر و کلمه کلمهء صحبتهای حاج قاسم دارای این قابلیت بوده و هست ولی آنچه مرا به عنوان یک هم رزم و البته همدرد با حاج قاسم ؛ بسیار تحت تاثیر قرار داد و به فکر فرو برد این فراز از صحبتهای ایشان بود:

 آنچه که ما دیدیم نه به عنوان فهم از اسلام بلکه به عنوان یک تجربه از شهیدانمان رویت کردیم و مشاهده کردیم و دیدیم. این نکته مهمی است که خواهران من برادران من، عزیزان مشتاق! تا کسی شهید نبود شهید نمی‌شود. شرط شهید شدن شهید بودن است. اگر امروز کسی را دیدید که بوی شهید از کلام او از رفتار او از اخلاق او استشمام شد بدانید او شهید خواهد شد. تمام شهدای ما این مشخصه را داشتند. قبل از اینکه شهید شوند، شهید بودند. نمی‌تواند کسی را قبل از اینکه علم بیاموزد عالم شود. شرط عالم شدن علم آموزی است؛ شرط شهید شدن، شهید بودن است.»

و من را به این تفکر و سئوال رساند که به راستی چرا امثال من ! در گذر جنگ 8 ساله و با حضور در عرصه های متنوع و پر مخاطرهء صحنه های نبرد به فیض شهادت نرسیدیم و سالها پس از جنگ را با مشقات روحی و جسمی و مجبور به زندگی در جامعه ایی که هیچ جوره مطلوب طبع منیع ما از منظر معنوی و طبع نازل مان از دید دنیوی نیست ؛ شدیم و هیچ راه خلاصی و مفری از آن نداریم.

خودم را می گویم ؛ وگرنه که حاج قاسم از همان زمان جنگ شهید بود و حکمتی که امروز بر همگان روشن شده دلیل تعویق در رسیدن به فیض عظمای شهادت ایشان در همان زمان مطلوبشان بود.

با تامل در صحبتهای فوق الذکر ایشان؛ بیاد اشعاری از عرفا و شعرای معروف و والا مرتبه ای افتادم که به نوعی همین مضمون را تسری و ترویج می دهند و مطمئنم که حاج قاسم نیز با این مفاهیم و معانی انس و الفتی ناگسستنی داشت تا آنجا که در رثاء و در بزرگداشت شهید همدانی به این اشعار از مولانا با لحنی بغض آلود اشاره می کنند :

"

رقص اندر خون خودمردان کنند. چون رهند از دست خود دستی زنند. چون جهنداز نقص خود رقصی کنند. مطربانشان از درون دف می‌زنند. بحرها در شورشان کف می‌زنند"

بیشتر که پیرامون این سئوال و تفکر مداقه و تحقیق کردم به این نتیجه رسیدم که بین منظور حاج قاسم از تبیین فلسفه "شهید بودن و شهید شدن و شرط آن"! با اشعاری نظیر :

همان به کاین نصیحت یاد گیریم  *  

که پیش از مرگ یک نوبت بمیریم» (نظامی-خمسه-خسروشیرین) و یا بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید  *** 

در این عشق چو مردید همه روح پذیرید »(

مولوی- دیوان شمس) و حدیثی منتسب به پیامبر اسلم "ص" که می فرماید : * موتو قبل ان تموتو  می بایست یک ارتباط مستقیم و منطقی وجود داشته باشد.

لذا قدری به جواب این سئوال :که چه کنیم تا شهید شویم؟ یا لااقل به مقام شهید نزدیک شویم؟ نزدیکتر شدم. به راستی معنی یکبار مردن پیش از مرگ چیست؟ چه کنیم که پیش از مرگ یک نوبت بمیریم؟


البته من مطمئنم الان عزیزانی که دارای مطالعات فلسفی و عارفانه هستند این نتیجه گیریها و سئوالات ساده لوحانه مرا به استهزاء گرفته و از این قیاس مع الفارق ؛ انتقادها خواهند کرد که کاملا" مسموع و وارد است . اما فهم و تحلیل بنده از این موضوع در همین حد است و چنانچه عزیزانی در تبیین آن؛ دستان ناتوان و بضاعت ناچیزم را اعانتی فرمایند سپاسگزارشان خواهم شد.

✍️    تبیین موضوع:
در کتاب‌های عرفانی جمله‌ی موتوا قبل ان تموتوا» را به عنوان حدیث و روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل می‌کنند؛ و برخی از محدثان متأخر نیز از آن به عنوان حدیث مشهور یاد می‌کنند؛ ولی برخی آن‌را عبارتی منتسب به صوفیه می‌دانند.
در هر صورت اندیشمندان اسلامی و اهل معرفت در تفسیر این جمله مطالبی بیان کرده‌اند که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
1. در نظر اهل معرفت مرگ دو نوع است:
الف) مرگ طبیعی یا قهری؛ که همان جدا شدن روح از جسم است.
ب) مرگ اختیاری یا مرگ معنوی؛ و آن عبارت از ترک شهوات است. عارفان می‌گویند جمله‌ی موتوا قبل ان تموتوا» اشاره به مرگ اختیاری، معنوی و ترک شهوات دارد؛ زیرا هرکس حقیقتاً خواهان خدا باشد، قلبش مملو از محبت خداوند خواهد شد و شهوات خود را می‌میراند؛ چون شهوات مانع و باز دارنده‌ی انسان از طاعت و قرب الهی است.
2. در نظر برخی از محققان تحقق مرگ ارادی و اختیاری، دارای مقدماتی است. به بیان دیگر، مرگ ارادی، مبتنی بر ده اصل است:
1-. توبه؛ همان‌گونه که مرگ طبیعی و قهری رجوع و برگشت به سوی خداوند است و میت بدون اراده و اختیار خود و با اراده‌ی خداوند از دنیا می‌رود، در مرگ ارادی و معنوی نیز شخص ابتدا باید به خداوند و اراده‌ی او رجوع کند و از خواسته و اراده خود دست بردارد و از هر گناه و هر چیز که حجاب بین او خداوند است بیرون آید.
2-. زهد در دنیا؛ زهد یعنی بیرون رفتن از شهوات و متاع دنیا.
3-. توکل بر خداوند؛ توکل یعنی فقط بر خداوند اعتماد و تکیه کند و از همه‌ی اسباب و مسببات عادی خارج شود، چنان‌که در مرگ طبیعی چنین است که از همه‌ی اسباب طبیعی خارج شدن است.
4-. قناعت؛ قناعت یعنی استفاده کردن در حد ضرورت از لذات و شهوات نفسانی و حیوانی؛ و اسراف نکردن در خوردن، پوشیدن و مسکن؛ خلاصه قناعت یعنی بیرون رفتن از شهوات و لذات حیوانی و نفسانی؛ همان‌گونه که مرگ این‌گونه است.
5-. عزلت؛ همان‌گونه که مرگ طبیعی بریدن از مردم و دور شدن از آنها است، مرگ اختیاری نیز با گوشه‌گیری و دوری گزیدن از اختلاط با مردم محقق می‌شود.
6-. مداومت یاد خدا و فراموش کردن یاد غیر خدا؛ یعنی زمین دل را از تاریکی رذائل اخلاقی خالی کند و به نور خدا منور کند و بر اساس آیه‌ی شریفه پس مرا یاد کنید تا من شما را یاد کنم»،

] یاد دائم خداوند موجب خواهد شد که خداوند نیز همیشه در یاد او باشد و مشکلات و گرفتاری‌های او را به‌عهده ‌گیرد؛ چنان‌که در مرگ طبیعی انسان فقط به یاد خدا است و می‌بیند که تنها خدا می‌تواند به او کمک کند.
7-. توجه‌ی کامل به خداوند؛ به گونه‌ای که هدف و انگیزه‌ای جز خدا نداشته باشد؛ و خداوند تنها محبوب، مطلوب و مقصود او باشد.
8-. صبر و استقامت؛ یعنی با ریاضت و تلاش، لذت‌های نفسانی را از نفس و جان خود بیرون کند.
9-. مراقبت؛ یعنی خود را از هر قدرت و نیرویی خالی ببیند و فقط مراقب و منتظر موهبت‌های الهی باشد و غرق در دریای خواهش‌های حق باشد.
10-. رضایت و خوشنودی؛ یعنی راضی به رضای خدا باشد و به دنبال خوشنودی نفس نباشد.

تصویرتزئینی و متعلق به یکی از دوستان قدیمی است
نتیجه گیری:
*مطلبی نقل شده ازامیر‌مؤمنان حضرت علی علیه‌السلام که می‌فرمایند: خداوند به مسیح وحی کرد که به بنی‌اسراییل بگو .من دعای هیچ‌کس از بندگانم را که ظلم ی‌ بر گردنش باشد اجابت نمی‌کنم» بحارالانوار، ج41، ص16»
*مختصرا" ظلم چنین تعریف شده :  ظلم دو معنا دارد؛ یکی جامع همه رذایل بوده، و شامل ارتکاب هر یک از زشتی‌های شرعی و عقلی استو دیگری ضرر و اذیت رسانیدن به ‏غیر، از قبیل: کشتن و یا زدن، دشنام و فحش دادن، غیبت کردن، تصرف کردن مال ‏غیر به ناحق و یا غیر اینها از کردار یا گفتاری که باعث اذیت دیگری شود. بنابر این، ظالم به کسى می‌گویند که خود را به سپاس‌گزارى از نعمت‌هاى بی‌شمار الهى و مراعات تکالیف شرعى مم نمی‌داند و در برابر توانایی‌ها و استعدادهایش مسئولیتى‏ احساس نمی‌کند و از سویى حقوق دیگران را نیز پایمال می‌کند.
در نگاهی کلی، هر گناه خود مصداقی از ظلم است؛ اما در مقام تعیین مصداق، آیات و روایات به ظلم بودن برخی گناهان مانند: شرک، مراعات نکردن حدود الهی، دوستی با دشمنان دین خدا، گرفتن ربا و . تصریح نموده‌اند.
من با خواندن این مطلب به رمز عدم استجابت دعاها و قبولی اعمالم  در پیشگاه پروردگار پی بردم . که حتی اگر سالها خمس مال ت را داده باشی؛ نمازشب را بپا کنی؛ زیارت عاشورا و دعای عهد ت ترک نشود؛ به جهاد در راه خدا رفته و زخمهایی برداشته باشی و موارد 10 گانه فوق را هم انجام دهی باز هم بواسطهء مظالمی که بر ذمه و گردن م مانده و یا در طول ایام سهوا" یا عمدا" مرتکب آنها گردیده یا می گردم چنانکه از توفیق توبه نسبت به آنها غفلتی حاصل شود؛ باز هم در رسیدن به مقام مرگ پیش از موت یا شرط شهیدبودن و شهید شدن از منظر مکتب حاج قاسم ؛ محروم و معجوزعنه م.
با رسیدن به این حقیقت تلخ؛ امیدم جز به فضل و کرم بی انتهای خداوند متعال و شفاعت ائمهء محترم و معززی چون حضرت ابا عبدالله الحسین و حضرت ابالفضل العباس علیهم السلام ؛ نیست ! شرم دارم که بگویم روزهای میلاد این بزرگواران را بنام پاسدار و جانباز نامگذاری کرده اند و اعزهء مخلصی به احترام این دو بزرگوار باب الحوائج ؛ تهنیت و شادباش ایام الله ولادتشان را به چون من ی تقدیم می نمایند و واین بزرگواران را تا حد امثال من تنزل مقام و جایگاه می دهند ؛ هر چند که وجود معدود پاسدارانی نظیر شهیدان بروجردی؛ باقری؛ باکریها؛خرزای؛ تهرانی مقدم؛ همدانی و حاج قاسم عزیز این عذر را موجه جلوه می دهد و ما در پناه آبروی ایشان به این ایام مباحات می کنیم.
خدایا کمک کن تا پیش از مرگ یک نوبت بمیریم
                                آمین



 




 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها